مرگ تدریجی 25 نیروی عراقی به روایت یک آزادهبا صدای نگهبانان که آن 25 نفر را با زور با خود به میدان تیر می بردند از خواب پریدم. آن قدر فریاد می زدند و گریه می کردند که حالم بد شد. دیگر طاقت شنیدن صدایشان را نداشتم. - به گوشه ی سلولم رفتم و فقط برای آرامششان دعا کردم. به گزارش ایسنا، حجت الاسلام قدمعلی اسحاقیان یکی از آزادگان دوران هشت سال مقدس است. او در کتاب تنهای محجر (جایی مثل قرنطینه) که توسط انتشارات خط مقدم به چاپ رسیده است، به بیان خاطره ای درباره سرنوشت 25 نیروی عراقی پرداخته است که توسط همرزمان خودشان اعدام می شوند. اسحاقیان روایت می کند: یک شب یک گروه 25 نفری را به سلول کناری ام آوردند. وقتی از آنان پرس وجو کردم فهمیدم که فردا اول صبح حکم تیر دارند. پریشان احوال بودند. یکی از آنان از من پرسید آیا حکم تو حبس ابد است؟ با سر تایید کردم. سپس دعای جوشن کبیر را که روی پارچه نوشته بودم برایشان خواندم. به عبارت الغوث الغوث که می رسیدم آن ها چنان بلند و پرسوز می خواندند که دلم کباب می شد. به سختی خودم را کنترل می کردم تا ادامه دعا را بخوانم. فردای آن روز با صدای نگهبانان که آن 25 نفر را با زور با خود به میدان تیر می بردند از خواب پریدم. آن قدر فریاد می زدند و گریه می کردند که حالم بد شد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |