«ز» مثل زن، «ن» مثل نان/ اینجا بساطی پهن است، ترحم ممنوع!اینجا یک زن بساطی به ارزش شرافت برای یک لقمه نان روی سنگفرش های داغ تابستانی و سرد زمستانی خیابان گسترانده است، جایی که ترحم معنا ندارد. کرونا روزگارش را سخت تر کرده اما از پای ننشسته و دل به لطف خدایش بسته است. - خبرگزاری فارس، سولماز عنایتی: دلم میان آمد و شد قدم های گهی تند و گهی خسته آدمیان جا ماند در کف بی رحمی خیابان های پرازدحام، دلم از جا کنده شد و بیدل آمدم، بارها در خود فروشکستم و در کسری از ثانیه بند خوردم و بیش از آنکه قامتم خم شود کمر راست کردم. من کجا و انعکاس ژانر بی نظیر آنها کجا، کاش راوی افسانه ای فکاهی و حظ آلود بودم و واژه به واژه خنده بر لبانتان می نشاندم اما شنیدن حکایت به ظاهر دردآلودشان منقلبم کرد خواندن و شنیدنش شما را هم منقلب خواهد کرد. وقتی با اصرار می خواستم لب به سخن باز کنند و راز چند ساله زندگی خود را در لحظه ای برملا سازند، عرق شرم بر رخسارم نشست، در خود جمع می شدم و آرام عذاب وجدان بر وجودم مستولی می شد دوباره خودم را جمع و جور کرده و با صدایی از اعماق جانم سوال بعدی را می پرسیدم. همین سوال و جواب ها کشاکش ثانیه ها را متهلب کرده و عقربه ها کندتر از آنچه تصور می کردم حرکت می کردند، گاهی جوابم را ریز ریز می گویند و گاهی هم خیره به زمین چیزی به زبان می آوردند که برای شنیدنش باید گوش تیز می کردم، به برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |