خاطرات روحانی و غسال داوطلب از تجهیز و تغسیل اموات کروناییآن روز من آنجا نبودم. اگر بودم غوغا می کردم با گریه و نوحه. طفل معصوم اسمش «علی اصغر» بود و سه ساله، کرونا امانش نداده بود. خودم یک پسر چهار ساله دارم اگر بودم پدرانه غسلش می دادم و کفن می کردم. - نعیمه جاویدی: سید جلیل میرحسینی ، روحانی جوانی است که تجهیز و تطهیر اموات کرونایی شمال کشور را با دوستان طلبه، جهادی و جوانش انجام دادند. خاطره های نمناکی دارد؛ وقتی تعریف می کند، می مانی گوش کنی یا اشک بریزی. غربت و مظلومیت اموات کرونایی را خوب به تصویر می کشد. خاطره روزهایی که بازمانده ها خدا خدا می کردند، عزیز از دست رفته شان دست کم و فقط یک دست کفن ببرد اما نمی برد. ملّاها آمدند، ملّاها آمدند. چهره خانواده اموات کرونایی از یاد نمی رود. غربت غم و درماندگی چهره شان که بالای سکو می ایستادند تا از آن بالا بدرقه عزیزشان را ببینند، می گوید: یک روز داشتیم می رفتیم به سمت سالن تطهیر. پیرزنی که از خانواده ای ثروتمند بود و ظاهر چندان مذهبی نداشت با اشاره دست نشانمان داد. فریاد می زد: ملّاها آمدند، ملّاها آمدند. رمق به چهره های غمگین عزاداران کرونایی آمد. آن لحظه مطمئن شدم جای درستی ایستاده ام. مردم مدام می آمدند و می گفتند حاج آقا خوشحالیم عزیز ما را با دعا و نیایش بدرقه می کنید. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |