روایتی دخترانه از خشونت های پنهان خانگیبرای نوشتن از آنها یکراست سراغ خودشان می روم. می خواهم روایت خودشان را از خودشان بشنوم و نه از کس دیگری. - برای نوشتن از آنها یکراست سراغ خودشان می روم. می خواهم روایت خودشان را از خودشان بشنوم و نه از کس دیگری. به گزارش ایسنا، ایران در ادامه نوشت: آتنا همسن رومیناست که قصه تلخش را دیگر همه می دانند. توی پارک او را می بینم. بوستان بهشت مادران، جایی است که او با رفقایش آنجا جمع می شوند و اوقات خوشی را می گذرانند. به قول خودش کسی کاری شان ندارد. توی یکی از آلاچیق های پارک جمع شده اند. همسن و سال هستند. بزرگ ترینشان 16 ساله است و یکجورهایی حس می کند سردسته گروه است. از میدان رسالت سوار اتوبوس حقانی می شوند و از پل عابر که رد شوند، باید از قسمت عمومی پارک بگذرند و به بخش زنانه اش برسند و چند ساعتی خوش باشند. وقتی می بینمشان که دارند درباره موضوع رومینا حرف می زنند که چند روزی از آن گذشته. موضوع صحبتشان توجهم را جلب می کند. اصلاً آمده ام دخترهای نوجوان را ببینم که برایم از تجربه خودشان بگویند و چه کسی بهتر از آنها. سلام می کنم و اجازه می گیرم کنارشان بنشینم و به حرف هایشان گوش دهم. قضیه را به شوخی و خنده برگزار می کنند و اینکه حالا نروی اسممان را توی روزنامه بنویسی بیچاره شویم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |