«پانزده خردادی ها» کرونایی ها را کفن کردند+تصاویرزیپ کاور برای تیمم باز میت می شود، برای لحظه ای نگاهم به پیکر بی جان می افتد، انگار همین حالا از فرط خستگی برای چندلحظه چشمانش را روی هم گذاشته تا دقایقی استراحت کند اما این خواب، - گروه سلامت خبرگزاری فارس-محمد رضازاده: در روستا از هر که سراغ صحن و سرای امامزاده را بگیری، مسیر تنها قبرستان ده را نشانت می دهند. قبرستانی دور از روستا. قبرستانی غریب و امامزاده ای غریب تر. سنگ قبرهایی نو و کهنه؛ ترک خورده و رها. محوطه ای کوچک که رویش و جوانه زدن گیاهان رنگ و بوی بهار را به فضای امامزاده داده است. اما در گوشه ای از این امامزاده هنوز حال و هوا پاییزیست، اتاق تنگ و کوچکی که رنگ و بوی غروب دارد، غروب زندگی انسان ها! درب آهنی زنگ زده اتاق باز می شود، چند نفر سپیدپوش از اتاق خارج می شوند، چند دقیقه روی سنگ قبرها به انتظار می نشینند، از حرکات آهسته لب هاشان پیداست ذکری را زیر لب زمزمه می کنند، صدای آمبولانس از دور به گوش می رسد، سپیدپوشان با شنیدن صدای آمبولانس به سمت همان اتاق کوچک راهی می شوند. آمبولانس وارد فضای امامزاده می شود، در چشم بهم زدنی درب آمبولانس باز می شود، جنازه ای را از آمبولانس خارج می کنند و بلافاصله آن را روی تخت اتاقک تنگ و تاریک قرار می دهند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |