نفس های گرفته شهر در انتظار دم مسیحایی موعودبوی گل یاس و عطر نرگس تمام محله را پر کرده است اما همه با ماسک هایی بر صورت هیچ چیز استشمام نمی کنند، همه چیز را آلوده از کرونا می بینند و از مرگ و به شماره افتادن نفس ها نگرانند، غمی بزرگ قلب همه را مالامال از اندوه کرده، زندگی در حال رنگ باختن است و تنها امید به آمدنت کور سوی امیدی در انتهای چشمان نگران و در انتظار این آدم ها باقی گذاشته تا باز در انتظار طلوع دوباره خورشید باشند و این بار قیام کنی و زندگی دوباره زیبایی اش را از سر بگیرد و لبخند بر چهره بی ماسک آدم ها نمایان شود. دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شب های جمعه نیست، این روزها همه شب و روز و لحظه به لحظه اش دلتنگ آمدنت هستیم، از بس زندگی برایمان سخت شده که حالا به جای آن دورهمی ها و مهیا شدن برای جشن میلادت مطابق هر سال، این روزها در گوشه ای از اتاق خانه دل را تکیه و مجلس جشنت می خواهیم بکنیم اما، آقاجان تنها امید ادامه زندگیمان تپش های قلب شماست زیرا در این روزها بیماری ناشناخته به جان عالم افتاده و ما را هزاران فرسنگ از هم دور کرده و همه برای همدیگر غریبه شده ایم. می دانی آقا جانم، حال دل هیچ کس خوب نیست، برخی عزداران و غمگین، تنها با دل غمدیده خویش سر می کنند و برخی گویی بی قرار لحظه های خوب در آغوش کشیدن عزیزان خویش اند، مادربزرگ ها و پدربزرگ ها و حتی بچه ها با آن دلهای برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |