من، اسطوره، شوهرعمه، فربد و دیگران/ ایشالا آزادی قسمت همه!مهدی عبدالعلی پور؛ چشم چرخاندم که ساعت را ببینم، 5 دقیقه به 12، چه خوب الان تموم میشه به هیچ چیز دیگری فکر نمی کردم جز اینکه زودتر تمام شود، - من، اسطوره، شوهرعمه، فربد و دیگران/ ایشالا آزادی قسمت همه! نمی دانم کدام شیر پاک خورده ای به این ها یاد داده که وقتی کسی دانشجو شد، بگویند بزرگ شده و دیگر عیدی ندهند. شما به من عیدی بده من حاضرم برگردم به دوران کودکی! گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-مهدی عبدالعلی پور؛ چشم چرخاندم که ساعت را ببینم، 5 دقیقه به 12، چه خوب الان تموم میشه به هیچ چیز دیگری فکر نمی کردم جز اینکه زودتر تمام شود، مگر 5 دقیقه چند روز می تواند طول بکشد؟ در دل می گفتم تموم شو دیگه لعنتی دیگر کار به جایی رسیده بود که ثانیه ها را می شمردم 1003، 1002، 1001 . بچه ها کلاس رو یه ربع دیگه هم ادامه می دیم . استاد این را گفت و درس دادن را از سرگرفت، انگار تمام رنج های عالم با هم به من هجوم آورده بودند، خستگی صبح زود بیدار شدن و کلاس های پشت سر هم یک طرف و این یک ربع طرف دیگر. لعنت به این شانس، مگه داریم، مگه میشه، مردک فکر کرده ما علافیم، خسته شدیم بخدا احسان با همان لحن غر غر همیشگی اش در گوشم زمزمه کرد، منم که حرف دلم همین بود می خواستم تاییدش کنم، اما حال و حوصله ادامه دادن بحث را نداشتم پس او را نادیده گرفتم، فکرم پرکشید سمت تعطیلات پیش برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |