پایان 25 سال انتظاراگرچه منطقه خدمتی اش سردسیر است اما بازهم ظهر تابستانش گرمای خاص خودش را دارد، زیر آفتاب داغ سر پستش گرما کلافه اش کرده، تابش شدید آفتاب تا جایی که توانسته سر تراشیده اش را سیاه کرده و چشمانش را اساسی اذیت می کند. - تردد خودروها با سرعت، برایش امری عادی شده، اما مجبور است حواسش به همه آن ها باشد. از دور خودرویی به پاسگاه نزدیک میشود، روی کاپوت خودرو پارچهای نصب شده که نقش و نگاری شبیه به یک گنبد و گلدسته روی آن کشیده شده است، خودرو که نزدیکتر می شود تازه می توان نوشته های روی پارچه را خواند، کاروان زیر سایه خورشید ؟از این نوشته چیزی دستگیرش نمیشود. کمکم مسافران از خودرو پیاده میشوند. پالتوهای مای بلند مشکی به تن دارند اما وقتی کلاه های مخصوص خود را که نشان خادمی حضرت رضا(ع) را یدک میکشد بر سر میگذارند، تازه متوجه موضوع میشود. چند نفر با لباده های بلند مشکی و شال ترمه ای که بر روی دوش انداخته اند از خودرو پیاده می شوند. جعبه ای در دست دارند که درون آن پارچه ای سبزرنگ به زیبایی قرار داده شده که بارنگ زرد در وسط آن آیه زیبای نصر من الله و فتح قریب نوشته شده است. یک لحظه به یاد می آورد که دهه کرامت است. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |