برای «جواد درخشان» که امشب شهری سوگوارش است«جواد» تنها روی مین نرفت. خانواده اش، همه ایل و تبارش، همه یک شهر روی مین رفت. همه شهر امشب قلبش در سردخانه بیمارستانی می تپد که انگار سهمیه مین دارد! - جواد تنها روی مین نرفت. خانواده اش، همه ایل و تبارش، همه یک شهر روی مین رفت. همه شهر امشب قلبش در سردخانه بیمارستانی می تپد که انگار سهمیه مین دارد! احسان محمدی؛ عصر ایران- هزار کیلومتر دورترم اما می شنوم. انگار صدای انفجار مینِ کهنه توی هوا شناور است. درست مثل صدای جیغ خواهرهای جواد درخشان . مثل هق هق خفه و آرام برادرهای بزرگترش، مثل لب گزیدن دوستانش، مثل نگاه خیره اهورا پسر دو، سه ماه اش که سال ها طول می کشد تا بفهمد چرا 3 آبان 1396 در یک لحظه دنیای آبی و صورتی کودکانه اش سیاه شد. به رنگ عزا. هزار کیلومتر دورترم ولی خوب می فهمم الان چه گَرد غمی روی دهلران پاشیده شده. اندوه از دست دادن یک جوان دیگر که رفتن اش زود بود. هنوز فرصت داشت زندگی کند، زمین بخورد، بلند شود، بخندد، گریه کند، دانه های دُرشت عرق را در تابستان از پیشانی اش پاک کند. هنوز فرصت داشت که عصرها تنها خیابان شهر را قدم بزند، از کتابخانه آقای نوری در فلکه بسیج بپیچد به سمت بانک تجارت. چهار راه را رد کند، از جلوی پاساژها رد شود، از جلوی آن کیوسک سیمانی راهنمایی رانندگی، نگاهی بیندازد به بوتیک های تازه ای که اسم شا برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |