مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
پنجشنبه، 20 آبان 1395 ساعت 18:202016-11-10ورزشي

مربی مهدکودک


من در یک مهدکودک کار می کنم و دنیام با بچه ها خیلی شاد و قشنگه.

از صبح تا غروب با بچه ها شعر میخونم، بازی میکنم، کاردستی درست میکنم البته بچه ها همشون مثل هم نیستن.

یکی زرنگه، یکی خرابکاره، یکی زودتر شعرهایی که سر کلاس میخونیم یاد میگیره، یکی دیرتر؛ من با همشون مهربونم.

برام فرقی نداره هرکدومشون چه توانایی دارن یا ندارن چون همشون رو یک اندازه دوس دارم هرچند گاهی از شیطونی هاشون خسته میشم.

امروز سوگول یادش رفته بود مدادرنگیشو بیاره واسه همین وقتی داشتیم با بچه ها نقاشی میکشیدیم اون هِی کارای بامزه کرد، لوپای مهسا رو کشید، دورِ بچه ها دوید یکدفعه کفشش رو از پاش درآورد وسط میز گذاشت، همه آروم خندیدن من گفتم: - سوگول بیا با مداد سیاه من نقاشیتو بکش، وقتی رفتی خونه رنگش بزن سوگول قبول کرد و کلاس ساکت شد.

وقتی نقاشی بچه ها تموم شد باورم نمیشد! یکی از بچه ها قیافه منو کشیده بود، اونقدر چاق که همه ی صفحه ی کاغذ صورتِ من بود! من نقاشی اونو توی دستم گرفتم و به همه ی بچه ها نشون دادم: - بچه ها من انقدر چاقم؟! این بار همه بلند زدن زیر خنده و گفتن نه ولی ستاره از نقاشی ش دفاع کرد: - آره خانم معلم، شما همین شکلی هستین نمیدونم شایدم حرف ستازه درست باشه و من واقعاً انقدر تپلی باشم.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

مربی مهدکودک

مربی مهدکودک