امروز با حافظ: چرا به گوشهٔ چشمی به ما نمی نگری؟ارادتی بنما تا سعادتی ببری بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباشکه بنده را نخرد کس به عیب بی هنری می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چندبه عذر نیم شبی کوش و گریهٔ سحری؟ تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کارکه در برابر چشمی و غایب از نظری؟ هزار جان مقدس بسوخت زین غیرتکه هر صباح و مسا شمع مجلس دگری ز من به حضرت آصف که می برد پیغامکه یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری؟ بیا که وضع جهان را چنان که من دیدمگر امتحان بکنی مِی خوری و غم نخوری کلاه سروریت کج مباد بر سر حُسنکه زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری به بوی زلف و رخت می روند و می آیندصبا به غالیه سایی و گل به جلوه گری چو مستعد نظر نیستی وصال مجویکه جام جم نکند سود وقت بی بصری دعای گوشه نشینان بلا بگرداندچرا به گوشهٔ چشمی به ما نمی نگری؟ بیا و سلطنت از ما بخر به مایهٔ حسنو از این معامله غافل مشو که حیف خوری طریق عشق طریقی عجب خطرناک استنعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری به یمن همت حافظ امید هست که باز برچسب ها: گوشه - خوری - چشمی - بی نصیب - شهسوار - خطرناک - معامله |
آخرین اخبار سرویس: |