پناهگاه بی پناه!درست چهار روز مانده بود تا عید نوروز از راه برسد. مردم شهر در جنب و جوش خریدهای نوروزی و خانه تکانی هایشان بودند. دیگر بلند شدن صدای آژیر قرمز، - ایسنا/کرمانشاه درست چهار روز مانده بود تا عید نوروز از راه برسد. مردم شهر در جنب و جوش خریدهای نوروزی و خانه تکانی هایشان بودند. دیگر بلند شدن صدای آژیر قرمز، شکستن دیوار صوتی و پناه گرفتن در دل پناهگاه ها و هر بار ویران شدن گوشه ای از شهر برایشان عادی شده بود. بوی عید همه جا می آمد. بساط دستفروش ها پهن بود و ماهی های قرمز میان تنگ های بلورین آب، بی خبر از حوادث دنیا جست و خیز می کردند و سرگرم بازی بودند. مقابل مغازه ها ردیف سبزی های تر و تازه چیده شده بود، مردم در رفت و آمد بودند که بازهم صدای آژیر قرمز بلند شد و بازهم مردم گروه گروه برای در امان ماندن از کینه و عقده بعثی ها که هر روز در میدان نبرد شکست می خورند، به سمت پناهگاه ها شروع به دویدن کردند. پناهگاه شیرین نزدیک تر از پناهگاه های دیگر به بازار بود، برای همین خیلی ها به سمت این پناهگاه رفتند و در آن پناه گرفتند. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که سروکله هواپیماهای بعثی ها پیدا شد و شروع کردند همه جا را بمباران کردند. 500 نفری داخل پناهگاه بودند که ناگهان هواپیماهای بعثی یکی از موشک هایشان را به سمت پناهگاه رها کردند و موشک از راه دو برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |