داستان یک فرمانده«چهل پنجاه متر دورتر، پشت یک خاک ریز رفتیم و داخل گل ولای پناه گرفتیم. مدام سرمان را بالا می آوردیم و منتظر بودیم که هرلحظه ماشین منفجر شود. - چهل پنجاه متر دورتر، پشت یک خاک ریز رفتیم و داخل گل ولای پناه گرفتیم. مدام سرمان را بالا می آوردیم و منتظر بودیم که هرلحظه ماشین منفجر شود. حدود بیست دقیقه همین طور گذشت و اتفاقی نیفتاد به بچه ها گفتم: شما همین جا بشینین، من آروم میرم سمت ماشین. به گزارش ایسنا، علی قوچانی، متولد 1342، در کودکی، همراه با خانواده از اراک به اصفهان آمد. او در دوران انقلاب، همراه والدین خود در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کرد. در سال 1358 برای کمک رسانی به مناطق بویین و میاندشت رفت و پس ازآن، پیوسته در سمیرم فعالیت می کرد و بعد به عنوان نیروی ویژه در ارتش استان خراسان آموزش دید. در سال 1359، قبل از جنگ تحمیلی، برای مقابله با کوموله و دموکرات به کردستان اعزام شد. پس از وقوع جنگ تحمیلی برای اعزام به جبهه ثبت نام کرد و پس از گذراندن دوره آموزشی، در قالب گردانی به نام حضرت مسلم (ع) به جبهه جنوب (دارخوین) اعزام شد. او در عملیات های فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا، ثامن الائمه (ع)، فتح المبین و . حضور داشت. برچسب ها: جنگ تحمیلی - ماشین - بویین و میاندشت - استان خراسان - استان - همراه - اعزام |
آخرین اخبار سرویس: |