مطالب مرتبط:
سریال های کره ای با داستان های فانتزی و عجیب وغریب که شما را شگفت زده می کنند
دیدار تاریخی علیرضا خمسه با علی دایی؛ داستان پشت این عکسها چیست؟
مستند «دست و داستان» فیلمی درباره غلامحسین امیرخانی
دانلود قسمت 27 سریال فریبا بطور مستقیم + خلاصه داستان سریال فریبا قسمت 27
داستان نوجوان | جشنی برای آمدنت
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
یکشنبه، 28 بهمن 1403 ساعت 07:002025-02-16سياسي

داستان یک فرمانده


«چهل پنجاه متر دورتر، پشت یک خاک ریز رفتیم و داخل گل ولای پناه گرفتیم.

مدام سرمان را بالا می آوردیم و منتظر بودیم که هرلحظه ماشین منفجر شود.

- چهل پنجاه متر دورتر، پشت یک خاک ریز رفتیم و داخل گل ولای پناه گرفتیم.

مدام سرمان را بالا می آوردیم و منتظر بودیم که هرلحظه ماشین منفجر شود.

حدود بیست دقیقه همین طور گذشت و اتفاقی نیفتاد به بچه ها گفتم: شما همین جا بشینین، من آروم میرم سمت ماشین.

به گزارش ایسنا، علی قوچانی، متولد 1342، در کودکی، همراه با خانواده از اراک به اصفهان آمد.

او در دوران انقلاب، همراه والدین خود در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کرد.

در سال 1358 برای کمک رسانی به مناطق بویین و میاندشت رفت و پس ازآن، پیوسته در سمیرم فعالیت می کرد و بعد به عنوان نیروی ویژه در ارتش استان خراسان آموزش دید.

در سال 1359، قبل از جنگ تحمیلی، برای مقابله با کوموله و دموکرات به کردستان اعزام شد.

پس از وقوع جنگ تحمیلی برای اعزام به جبهه ثبت نام کرد و پس از گذراندن دوره آموزشی، در قالب گردانی به نام حضرت مسلم (ع) به جبهه جنوب (دارخوین) اعزام شد.

او در عملیات های فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا، ثامن الائمه (ع)، فتح المبین و .

حضور داشت.


برچسب ها: جنگ تحمیلی - ماشین - بویین و میاندشت - استان خراسان - استان - همراه - اعزام
آخرین اخبار سرویس:

داستان یک فرمانده

داستان یک فرمانده