مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
دوشنبه، 29 بهمن 1403 ساعت 09:252025-02-17اجتماعي

ماجرای یک دعای خاص در اسارت


غرورمان اجازه نمی داد که حتی هنگام شکنجه و کتک خوردن ناله کنیم، زیرا می دانستیم که ناله های ما، عراقی ها را خوشحال می کند.

اردوگاه ما هشت تا نه ماه بدون بازدید صلیب سرخ بود و در این مدت، - غرورمان اجازه نمی داد که حتی هنگام شکنجه و کتک خوردن ناله کنیم، زیرا می دانستیم که ناله های ما، عراقی ها را خوشحال می کند.

اردوگاه ما هشت تا نه ماه بدون بازدید صلیب سرخ بود و در این مدت، انواع سختی ها را تحمل کردیم، اما هرگز از ایمان و هویت خود کوتاه نیامدیم.

به گزارش ایسنا، محمد اخگری از آزادگان دوران هشت سال دفاع مقدس در خاطره ای روایت می کند: در عملیات والفجر 8 و 9 حضور داشتم، اما در والفجر 9 اسیر شدم.

آن زمان 19 ساله بودم و همراه لشکر 77 خراسان در نبرد حضور داشتم.

لحظه اسارت، صحنه ای که هیچ گاه از یادم نمی رود، زمانی بود که یکی از رزمندگان عکس امام خمینی (ره) را روی سینه اش نگه داشته بود.

عراقی ها با خشونت عکس را از لباسش کندند و مقابل ما گرفتند، سپس یکی یکی از ما خواستند که به آن توهین کنیم.

آن ها می خواستند غرور و اعتقاد ما را بشکنند، اما کسی تسلیم نشد.

پس از این ماجرا، ما را یک خط عقب تر بردند و در طویله ای نگه داشتند.

آنجا، در میان بوی نامطبوع و فضای خفقان آور، ما را به شدت کتک زدند و از درِ دیگر خارج کردند.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

ماجرای یک دعای خاص در اسارت

ماجرای یک دعای خاص در اسارت