افشای یک راز بزرگ درباره مردان ایرانی/ چگونه آقایان را سریع و راحت بکُشیم؟فردا روز میلاد حضرت علی (ع) و روز پدرها و مردان ایرانی است. تبریک می گویم به همه خانواده های ایرانی. همین روز، فرصتی و بهانه ای برای یک محتوای ویژه مردان ایرانی شد. - حرف اول: یک ماه از آن شب گذشته است و در همه روزها و شب های بعد از آن، حرف های پدر حدوداً 48 ساله کرجی، در کمی مانده به ساعت 12 شب، مثل هاله ای، دور افکارم پیچیده است و از مدار ذهنم خارج نمی شود. نمی دانم چرا، اما بعد از آن شب، دیگر از آن مسیر نگذشتم. یعنی نخواستم یا نتوانستم. آخر اندوه های درون آدمی وقتی کاسه صبر و توان را پر کرده و سرریز هم شده است، اندوه های تازه تر و عاریتی را چه خواهد کرد؟ انبوهی از اندوه است که وقتی از خودت سرریز شده است، مدام می ریزد دور و برت. دیگران را هم تلخ می کند. من از آن خیابان دیگر هرگز رد نشدم. همان شب برایم کافی بود که برای همیشه در آن جا بمانم و هنوز آن خیابان، آن شب و آن مرد، از من رد نشده اند. چند دقیقه مانده به ساعت دوازده شب، ترمز کردم. صدایش کردم، آمد و نشست. مردی تقریباً 48 ساله. چهره، تیپ و ظاهری برابر با همه اهالی طبقه متوسط. نه چندان بالا و نه چندان پایین. مناسب و متناسب. از همین طبقه خودمان که بالاتفاق داریم سقوط می کنیم به طبقات پایین تر. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |