ماجرای یک تنبیه«چه سالی این سماور را خریده اید؟» گفتم: «عمر آن اندازه عمر آتشبار است. » تیمسار سؤال کرد: «مکاتبه هم کرده اید؟» گفتم: «بله» تیمسار از من سابقه مکاتبات را درخواست کرد و من هم آن را آوردم. - فرمانده نیرو پرسید: چه سالی این سماور را خریده اید؟ گفتم: عمر آن اندازه عمر آتشبار است. تیمسار سؤال کرد: مکاتبه هم کرده اید؟ گفتم: بله تیمسار از من سابقه مکاتبات را درخواست کرد و من هم آن را آوردم. فرمانده لشکر و فرمانده تیپ از این کار من سخت ناراحت و گله مند شدند. صبح روز چهارشنبه صبحگاه عمومی با حضور همه یگان ها برگزار شد. به گزارش ایسنا، سرتیپ اسداله حیدری لرستانی از فرماندهان و پیشکسوتان ارتشی دوران هشت سال دفاع مقدس روایت می کند: در یکی از روزهای سال 1356 که اعتراض ها و تظاهرات انقلابی مردم در حال شکل گیری بود اطلاع دادند که فرمانده نیروی زمینی (ارتشبد اویسی) قرار است برای بازدید از تیپ 2 لشکر 92 به پادگان دزفول بیاید. به همه ابلاغ کردند که یگان هایتان را به میدان آموزشی ببرید و فقط سرگروهبان ها در آسایشگاه ها بمانند، تا در صورت بازدید فرمانده نیروی زمینی پاسخگو باشند. سرگروهبان آتشبار ما استوار پرویز دالوند بود. او انسانی لایق و سرگروهبانی کاردان بود یگان ها طبق دستور با همه کارکنان آتشبار در میدان مستقر شدند فرمانده نیروی زمینی به اتفاق برچسب ها: فرمانده - دوران هشت سال دفاع مقدس - هشت سال دفاع مقدس - درخواست - فرمانده تیپ - نیروی زمینی - سابقه |
آخرین اخبار سرویس: |