وقتی کە برف و باران خانە بی سقف کارتن خواب ها را نمیفهمد

بارها و بارها آن ها را دیدەایم، با قامتی خمیدە و نشئە، موهای ژولیدە با دندان های سیاە، لباس های وصلە پینە و کیسە برنجی کە مدام بر دوش های نحیف خود می کشند، - وقتی کە برف و باران خانە بی سقف کارتن خواب ها را نمیفهمد ایسنا/کردستان بارها و بارها آن ها را دیدەایم، با قامتی خمیدە و نشئە، موهای ژولیدە با دندان های سیاە، لباس های وصلە پینە و کیسە برنجی کە مدام بر دوش های نحیف خود می کشند، انگار عادت کردەایم بە دیدن روزانە این تصاویر، تصویر تکیدە و مچالە شدە فردی در گوشە کنار خیابان های شهر؛ اما زندگی شبانە کارتن خواب ها در دل شب های سرد روایت دیگری دارد، روایتی از جنس تراژدی.

شلوغ ترین پاتوق پارک خیابان نبوت است و میدانی که بساط کارتن خواب ها و معتادان و دست فروش ها آن جا حسابی سکه است و هر چه به نیمه شب نزدیک تر می شویم، محفل آن ها نیز گرم تر می شود.

شب کە از نیمە می گذرد و پارک در دل تاریکی شب فرو می رود، کسی جرات رفتن بە داخل پارک را ندارد، زیرا این جا پاتوق کارتن خواب ها و معتادهای شهر سنندج است و نور آتش کم سویی در وسط پارک چهرە کم رنگ و نحیف و تکیدەای از کارتن خواب ها را بە نمایش می گذارد، کارتن خواب هایی که کوله ها را زمین گذاشته اند و بساط شب نشینی خود را بە دور آتش پهن کردەاند.