باختری که اخگر شدنام دکتر فاطمی اما بر ساختمانی در میدان مشق ماند و خیابانی هم در مرکز تهران هنوز رد او را بر پیشانی دارد. تاریخ انگار جدال نام ها و رنگ هاست و روایتی که نو می شود و جماعتی که از یاد می برند و بی تفاوت از معابر و مقابر، - تنها سرخویش می گیرند و می پرسند دل خوش سیری چند؟ عصر ایران؛ احسان اقبال سعید - این روزها سالمرگ سید حسین فاطمی روزنامه نویس و وزیرخارجه عهد مصدق است که بامداد روزی چونان روزهای دگر با تنی تبدار بر تیر بسته شد و تنش آشیان سرب تفنگهای سربازان معذور جوخه اعدام تا آن پرنده ی وطن به گاه رفتن چکامه شاعرلب دوخته فرخی را بنالد آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی/دست خود از جان شستم از برای آزادی. فاطمی تنها سی و هفت بهار را به چشم دید و شاید چنان زندگی اش لبریز لحظات ناب و ناباور بود که دگر چنین دمانی برای باز دیدنش نماند و زندگی را در دریای طوفانی و ساحل ناآرامی فروگذاشت. با فاصله ی اندکی مرتضی کیوان شاعر و منتقد و بیش از آن به روایت دوستانش رفیق، به جرم پناه دادن به افسران متواری توده ای سینه ی دیوار ایستاده بود. انگار پوری و پریوش غریب ترین زنان شهر بودند در آن روزگار. زنان بی شوی و عشقی که روزگاری رخت سپید همرهی جونان بلند پیشانی شهر را بر تن کرده و باور داشتند جهان به شیرینی نان خامه ای های خسروی خیابان لاله زا برچسب ها: فاطمی - زندگی - حسین فاطمی - وزیرخارجه - میدان مشق - ساختمانی - سید حسین |
آخرین اخبار سرویس: |