ترس از ون های سفید / چه گناهی کردیم که ما را این طوری می برند؟جای ما آنجا معلوم بود. هر کسی جای خودش را داشت. درست است که کارتن خواب هستیم اما پاتومان آنجا بود. با دست ته دره را نشان می دهد. - ترس از ون های سفید / چه گناهی کردیم که ما را این طوری می برند؟ جای ما آنجا معلوم بود. هر کسی جای خودش را داشت. درست است که کارتن خواب هستیم اما پاتومان آنجا بود. با دست ته دره را نشان می دهد. عصر ایران - پول بده باهات حرف می زنم. این اولین چیزی است که پس از معرفی خودم می گوید. 20 هزار تومان از کیفم در می آورم. قبول نمی کند می گوید: حداقل پنجاه بده امروز ما رو بساز. تراول 50 تومانی لبخند را به لبان سیاهش می آورد. کیسه سفیدی که در دست دارد را زمین می گذارد. انگار سنگین است. پول را در کوله مندرس و کثیفش می گذارد و زبانش را باز می کند برای حرف زدن. بدون آن که سوال کنم می گوید: مگر ما چه گناهی کردیم که این طوری ما را می برند؟ چرا پاتوق ما را خراب کردند؟ دره فرحزاد مال ما بود. حالا می خواهند پارکش کنند برای مردم. ما آنجا را پاتوق کرده بودیم اما پاتوقمان را خراب کردند. • چطوری بردن تان؟یه عالمه اتوبوس و ون آوردند و ما را سوار کردند و بردند کمپ اجباری. • شما را هم بردند؟-بردند ولی متوجه شدند که من را اشتباه گرفتند، ولم کردند. برچسب ها: تومان - کارتن خواب - سفید - ته دره - 20 هزار تومان - نشان - خواب |
آخرین اخبار سرویس: |