آرزویی که در دل «آرزو» ماند: پدر از معدنجوی طبس دیگر برنمی گرددبچه ها چیزی نمی خواهند دلتنگ قهرمان خانه هستند. می گویند کاش می آمد. مریم دانشجوی نرم افزار کامپیوتر است، حسین دبستان می رود. به خاطر دوری مسیر با سرویس می رود، چون پدر همیشه نبود اگر هم نوبت استراحتش بود خودرویی نبود که دوری راه را با پدر به گل گفتن وشنیدن پدر و پسرانه بگذرانند، اما این روز ها، از دلتنگی می گوید. مرد کوچک که باید جای پدر قهرمان را بگیرد، قهرمان ناشناخته ای که برای لقمه ای نان حلال رفت و برنگشت، ستون خانه، پدر قهرمان بود برای هانیه کوچکی که مهر را با مدرسه شروع نکرد هنوز هم حاضر نیست از مادرش جدا شود هنوز هم راه مدرسه را نمی رود. آن ها یکی از آن 53 خانواده اند حال و روز هر کدام فرق می کند. مادر دغدغه هایش را مرور می کند: نگران قسط های خانه، وام جهیزیه آرزو و آینده بچه ها هستم. در اولین روز های فوت همسرم، برخی مسئولان از استاندار گرفته تا شهردار و . برای سرکشی و دلجویی آمدند گفتند خانه ای به ما داده خواهد شد بیمه همسرم درست خواهد شد، اما نمی دانم چه شود. حالا که چهل روز از آن واقعه تلخ می گذرد مادر از فیش حقوقی شوهرش می گوید که آخرین پرداختی آن مهر ماه و کمی بیشتر از 11 میلیون تومان است و به او گفته اند براساس مدت زمان بیمه غلامرضا، پرداخت شده است. برچسب ها: قهرمان - آرزو - خانه - بچه ها - مدرسه - نرم افزار - استاندار |
آخرین اخبار سرویس: |