با سعدی در گلستان ؛ باب اول حکایت سی و پنجم : تا توانی درونِ کس مخراش / کاندر این راه خارها باشد (+صدا)با طایفهٔ بزرگان به کشتی در، نشسته بودم. زَورقی در پیِ ما غرق شد، دو برادر به گِردابی در افتادند. یکی از بزرگان گفت ملاح را که: بگیر این هر دو را که به هر یکی پنجاه دینارت دهم. - با سعدی در گلستان ؛ باب اول حکایت سی و پنجم : تا توانی درونِ کس مخراش / کاندر این راه خارها باشد (+صدا) با طایفهٔ بزرگان به کشتی در، نشسته بودم. زَورقی در پیِ ما غرق شد، دو برادر به گِردابی در افتادند. یکی از بزرگان گفت ملاح را که: بگیر این هر دو را که به هر یکی پنجاه دینارت دهم. عصر ایران ــ با طایفهٔ بزرگان به کشتی در، نشسته بودم. زَورقی در پیِ ما غرق شد، دو برادر به گِردابی در افتادند. یکی از بزرگان گفت ملاح را که: بگیر این هر دو را که به هر یکی پنجاه دینارت دهم. ملّاح در آب افتاد و تا یکی را برهانید، آن دیگر هلاک شد. این حکایت را با خوانش مهرداد خدیر بشنوید برچسب ها: بزرگان - در گلستان - یکی از - حکایت - برادر - گلستان - ملاح |
آخرین اخبار سرویس: |