داستان نخستین مواجهه یک خانواده با جنگهراز چندگاهی از گوشه و کنار شهر، صدای انفجار می آمد و همه خانواده به طرف صدا بر می گشتندو مضطربانه به یکدیگر نگاه می کردند. فاطمه و محمد به پدر چسبیده بودند و تلویزیون نگاه می کردند و مادر هم داشت سفره شام را پهن می کرد که سوت ناگهانی خمپاره همه آن ها . - هراز چندگاهی از گوشه و کنار شهر، صدای انفجار می آمد و همه خانواده به طرف صدا بر می گشتندو مضطربانه به یکدیگر نگاه می کردند. فاطمه و محمد به پدر چسبیده بودند و تلویزیون نگاه می کردند و مادر هم داشت سفره شام را پهن می کرد که سوت ناگهانی خمپاره همه آن ها را زمین گیر کرد و بعد صدای سه انفجار نزدیک پی درپی، همه جا پیچید و خانه را لرزاند. بچه ها بغض داشتند ولی گریه نمی کردند. دست های مادر می لرزید. به گزارش ایسنا، با شروع جنگ تحمیلی صدام علیه ایران در 31 شهریور 1359، نخستین کسانی که بیشتر از همه ملت ایران طعم تلخ جنگ و تجاوز به سرزمین و خانه و کاشانه خود را چشیدند، مردمانی بودند که در مناطق مرزی و هم جوار با عراق ساکن بودند. از جمله شهرهایی که در آغاز جنگ هدف تاخت وتاز دشمن بعثی قرار گرفت؛ شهرآبادان بود؛ اما دراین بین مقاومت و ایستادگی مردم و به ویژه جوانان و بچه مسجدی های محله های شهر آبادان در برابر تجاوز دشمن، خاطراتی ارزشمند و ماندگار را بجای گذاشته است که مرکز اسناد و تحقیقات دفاع برچسب ها: خانواده - انفجار - تلویزیون - ناگهانی - نخستین - چسبیده - خمپاره |
آخرین اخبار سرویس: |