روایت دست اول عضو حزب الله از روز انفجار پیجرها: پیام با فونت ریز فرستاده شده بودبا دکمه های سفتی که حتما نیاز به دو دست باشد. آن روز روبروی رفیقم نشسته بودم. پیجر توی کیفم بود. زنگ خورد. نمی دانم چرا اعتنا نکردم. یکهو رو به رفیقم ترکید. - مسلط به فارسی، ساکن ضاحیه و با سابقه چندساله در حزب. هنوز شروع نکرده، صدای انفجار آمد. العربی زد وفیق صفا ترور شد. ابوسعید گفت مسئول حفاظت حزب است. العربی، اول از همه سوژه ترورها را اعلام می کند. به اسراییلی ها وصل است. با دور تند پک می زند به سیگار: دوماه قبل 16هزار پیجر خریده بودند. 4هزارتا را پخش و بقیه در انبار بود. بچه های من همیشه سر بازی با پیجر دعوا داشتند. موقع خواب هم می گذاشتم کنار بالشت خودم و بچه هایم. پیجرهای جدید نسبت به قبلی ها بزرگتر بود. با دکمه های سفتی که حتما نیاز به دو دست باشد. آن روز روبروی رفیقم نشسته بودم. پیجر توی کیفم بود. زنگ خورد. نمی دانم چرا اعتنا نکردم. یکهو رو به رفیقم ترکید. سروصورتش پر ترکش شد. پیام با خط ریز آمده بود که بچه ها حتما بگیرند جلوی صورتشان. اگر دکمهOK را می زدی آنی و اگر نه، 2-3ثانیه بعد خودش منفجر می شد. خدا رحم کرد. پیجر من همیشه دست بچه هایم بود. در بقاع، پدری کنار دخترش بوده . با انفجار پیجر در جیبش، صورت دخترش متلاشی می شود. همسرم می گفت من تو آشپزخانه بودم که هر دو سه ثانیه صدای یک انفجار می شنیدم! سرم را از پنجره بیرون کردم، دی برچسب ها: انفجار - العربی - نیاز - سفتی - ترور - اسراییلی - حزب الله |
آخرین اخبار سرویس: |