سه کام حبسدخترک شاید هنوز ده سالش نشده باشد اما انگار می داند که دیگر قرار نیست پدرش را ببیند. برای همین از اعماق وجود زار می زند. تقلا می کند شاید این زندگی دلش به رحم بیاید. - دخترک شاید هنوز ده سالش نشده باشد اما انگار می داند که دیگر قرار نیست پدرش را ببیند. برای همین از اعماق وجود زار می زند. تقلا می کند شاید این زندگی دلش به رحم بیاید. سوگ جنگی ناجوانمردانه است. عزیزت را می گیرد و یکباره روی زندگی ات چمبره می زند. هرقدر دست و پا بزنی اما باز هم راه فراری ندارد. این دختر حتی هنوز آداب سوگواری را نمی داند اما انگار کسی به او گفته بود که پشت سر پدرت هرقدر می توانی گریه کن تا بغض ها توی سینه ات گلوله گلوله نشوند. به گزارش ایسنا، متن پیش رو روایت خبرنگار فرهیختگان از بازماندگان تراژدی معدن در خراسان جنوبی است که در ادامه می توانید بخوانید: ماشین حمل اجساد پشت غسالخانه می ایستد. ساعت چند دقیقه مانده به 7 صبح روز دوم مهر است. خانواده های جانباختگان خودشان را به نزدیکی ماشین حمل اجساد می رسانند. زنان شیون کنان توسط عده ای دیگر از نزدیک شدن به اجساد منع می شوند. مردان هم برای حمل پیکر جانباختگان به سمت ماشین می روند. چند ثانیه به این تصاویر و صحنه ها خیره می مانم. برچسب ها: زندگی - دختر - آداب سوگواری - خراسان جنوبی - دخترک - گلوله - فرهیختگان |
آخرین اخبار سرویس: |