یک سند دردسرسازبعد از شکنجه ما را به «کمپ 10» رومادی منتقل کردند. برای رفتن به کمپ اسامی را تک تک می خواندند تا از تونل مرگ عبور کنیم. چون می دانستم که اسمم قبل از اسم کدام یک از بچه ها است پیش از اینکه اسم نفر قبلی را بخوانند من سریع پشت سرش حرکت کردم و از تونل عبور کردم. - بعد از شکنجه ما را به کمپ 10 رومادی منتقل کردند. برای رفتن به کمپ اسامی را تک تک می خواندند تا از تونل مرگ عبور کنیم. چون می دانستم که اسمم قبل از اسم کدام یک از بچه ها است پیش از اینکه اسم نفر قبلی را بخوانند من سریع پشت سرش حرکت کردم و از تونل عبور کردم. به گزارش ایسنا، جعفر مزیدها از آزادگان دوراه هشت سال دفاع مقدس است که پنج سال از زندگی خود را در اسارتگاه های رژیم بعث عراق گذراند است روایت می کند: در سن 14 سالگی چندین بار برای اعزام به جبهه مراجعه کردم که به دلیل سن کم درخواستم رد شد. در سال 62 همزمان با شروع 17 سالگیم با یک رضایت نامه جعلی خودم را به جبهه رساندم و در سن 20 سالگی هم به اسارت گرفته شدم. پس از اسارت ما را به چند نقطه متفاوت بردند. لحظه اسارت اسنادی در دست من بود که قبل از آنکه موفق شوم آنها را از بین ببرم عراقی ها متوجه این موضوع شدند و آنقدر مرا شکنجه کردند تا به حالت بی هوشی رفتم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |