ماجرای بالشت های رهاشده در غسالخانه + عکستقریبا یقین داشتم، ولی باز از غسال پرسیدم: این بالشت ها چرا اینجاست؟ بدون اینکه اسم مرده و میت و جنازه را بیاورد،گفت: می آورند اینجا، می ماند، - مرگ هنوز در شهرستانها ماشینی و کارواشی و عجله ای نشده، همه کمک میکنند و میشورند و خداحافظی میکنند؛ چقدر مرگ توحیدی است ! کندن کلک اشرف مخلوقات، حیوان ناطق، هوشمندترین،عاقل ترین،خلاق ترین، خطرناک ترین موجود زمین کار کوچکی نیست، خیلی خفن است! معلوم است که دست بزرگی در میان است. مستقیم و قاطع ، بی تعارف، عجزآور، اراده ایی است که فرود می آید، . داده . حالا میگیرد، به همین محکمی و سادگی، مثل صاحبخانه ای که حکم تخلیه قانونی ملک خودش را گرفته: پرتت میکنند بیرون، از کالبدت، از تن سابق خودت، مرگ همه گرامر وجود را ماضی میکند؛ ساده ولی بعید! مرگ سوز دارد، داغ میزند ولی خیلی جای گلایه و طلبکاری ندارد، مگر به پای خودت آمدی که حالا توقع داری بمانی؟ مگر همین کالبد مال خودت بود؟ اگر بود که نمی گذاشتی از تو بگیرند، پای یک مالک بزرگ در میان است! انگار مناسک مرگ بیشتر برای زنده هاست که یادشان باشد طعمه هایی برای مرگ هستند. ! جملات امیرالمومنین علی ابن ابیطالب(ع) درباره مرگ مثل تیر رها شده دقیقا آن قسمت غافل و سرگرم دلت را نشانه میگیرد: شما مرگ را فراموش کرده اید، برچسب ها: خطرناک ترین - بالشت - حکم تخلیه - غسالخانه - غسال - صاحبخانه - خداحافظی |
آخرین اخبار سرویس: |