گرگم و گله می برمگوشی و لپ تابم را کنار می گذارم می خواهم یکی از بازی های دوران کودکی را به ایلیا آموزش دهم. این بازی، بازی قدیمی گرگم و گله می برم است. همه آماده اند. - گوشی و لپ تابم را کنار می گذارم می خواهم یکی از بازی های دوران کودکی را به ایلیا آموزش دهم. این بازی، بازی قدیمی گرگم و گله می برم است. همه آماده اند. ایلیا آرام و قرار ندارد. من گرگ بدجنس می شوم. فرزان، مرد کوچک سردسته گوسفندان می شود. به گزارش ایسنا، هوا ابری شده است و باد هم آرام می وزد و دیگر از هرم گرما خبری نیست. خانه پدری ام در کوچه ای داراز قرار دارد. غروب شده است و گوشی و لپ تابم را کنار می گذارم می خواهم یکی از بازی های دوران کودکی را به ایلیا آموزش دهم. این بازی بازی قدیمی گرگم و گله می برم است. خواهر کوچیکترم زهرا را صدا می زنم که مشغول نقاشی است. فرزان خواهرزاده ام و ماهرخ بردارزاده ام و فاطمه خواهر زاده دیگرم را صدا می زنم. حتی به کبری خواهر بزرگم هم می گویم. همه جمع می شوند و می گویم می خواهم یک ساعت همه مواهب مدرنیته از گوشی و غیره را کنار بگذاریم و در کوچه گرگم گله می برم بازی کنیم. فرزان پایه جمع است و از این تفریح عجیب و غریب استقبال می کند زهرا می خندد و فاطمه که تازه دانشگاه را تمام کرده است فقط با تعجب نگاه می کند و مادرش کبری هم دست کمی از او ندارد. برچسب ها: بازی - دوران کودکی - خواهر - ایلیا - یکی از - کودکی - قدیمی |
آخرین اخبار سرویس: |