خودش از داستانش دیدنی تر بودضیافتی با شکوهی بود، این ضیافت برای آنانی بود که مشتاق دیدن بودند و بی تاب شنیدن. - ضیافتی با شکوهی بود، این ضیافت برای آنانی بود که مشتاق دیدن بودند و بی تاب شنیدن. ضیافتی به نام عصری با نمایش که میزبانانش نمایشنامه نویسان بودند و با نمایشنامه هایی که سال ها قبل نگاشته بودند، مهمانان را به سال های دور می بردند؛ سال هایی که شاید برای خودشان هم حسرت برانگیز بود و یکی از این نویسندگان محمود استادمحمد بود. به گزارش ایسنا، امروز یازدهمین سالروز درگذشت محمود استادمحمد است، مردی که همه زندگی اش با تئاتر آمیخته بود و تماشای خودش نیز لذتی افزون تر از نمایش داشت. حالا به بهانه این روز یادی می کنیم از یکی از روزهایی که استادمحمد مهمانان خود را مفتون خویش کرد، مهمانانی که در ضیافت عصری با نمایش به دیدارش آمده بودند تا یکی از نمایشنامه های قدیمی اش را با صدای او بشنوند. عصری با نمایش ضیافت دلچسبی بود برای اهل تئاتر. مکان این ضیافت کافه تریای اصلی تئاتر شهر بود و برگزارکنندگانش دو جوان خوش فکر آن سال ها، آرش آبسالان و علی صلاحی بودند که حالا سال هاست تئاتر ما از وجودشان بی بهره است. حکایت این ضیافت نقل امروز و دیروز نیست و به 20 سال پیش برمی گردد و بلکه بیشتر. برچسب ها: نمایش - ضیافت - محمود استادمحمد - نمایشنامه - یکی از - سالروز درگذشت - هایی |
آخرین اخبار سرویس: |