دنیایی قدِ کودکی25شکایت همسایه از پاره شدن چرت دم ظهرش به خاطر سرو صدای بازی که تلافیشو با نال و نفرین و داد و قال سرت درمیاره؛ صدا زدنِ دزدکی همبازی پای پنجره اتاقش تا نکنه بزرگتراش بفهمن و نه بیارن و تک وتنها بمونی و قید بازی رو بزنی؛ فکر و خیال سرخوشانه ای که چرخ دستی رو عوض ماشینی برات جا می زنه که قراره بچه محل ها سوارش بشن و باهاش هرجا دلشون می خواد و آرزوشو دارن، برن؛ ترس از تنبیه مامان و بابا یا گیردادنای گهگاهی داداش بزرگه که قراره عشق وحال به کوچه زدن با جمع پرسروصدای رفیقاتو ازت بگیره و به جاش پشت در بسته خونه نگهت داره، بغض به گلوت بندازه و اشک به چشمات بیاره؛ این وسط گاهی پیش میاد که سرزنش خونواده رو به جون می خری و تا غروب که به خونه برگردی، ترسی به دلت راه نمی دی. کودکی و بازی تو کوچه ها، سرگرم شدن توی همون زمان و مکانیه که می دونی اصلش واسه بزرگتراست و تو هنوز ازش سردرنمیاری، به آرزوهات دلخوشی و توی خیالاتت سیر می کنی، یه وقتایی بهشون می رسی، گاهی بهشون نزدیک می شی ولی هرچی می گذره بیشتر به این عادت می کنی که ازشون بگذری، بیخیالشون بشی و تو عالم بچگی جاشون بذاری و شبیه آدم بزرگا بشی. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |