سلامی به خورشید هشتموارد صحن حرم که شدم، به رسم ادب به آقا سلام دادم و حمدی بر زبانم جاری شد برای سفر دوباره ام به مشهد الرضا و پابوسی امام هشتم. - ایسنا/آذربایجان غربی وارد صحن حرم که شدم، به رسم ادب به آقا سلام دادم و حمدی بر زبانم جاری شد برای سفر دوباره ام به مشهد الرضا و پابوسی امام هشتم. ایستاده و در حال عرض ارادت بودم که یک لحظه صدایی توجهم را جلب کرد، آرام داشت با امامش درد و دل میکرد مثل همه زائران اما صدایش سوز عجیبی داشت، حدس زدم شاید مشکل حادی دارد که از ضامن آهو می خواهد که پیش خداوند ضامنش شود، از کنارش گذشتم و به داخل حرم برای زیارت حرکت کردم. شور و هیجان وصف ناپذیری در حرم موج می زد،خورشید داشت غروب می کرد و کم کم همه برای شرکت در نماز آماده می شدند که ناگهان صدای یا رضا ، یا امام غریب صحن را پر کرد، گویا کودکی معلول شفا یافته بود اتفاقی که نادر نیست و این امام بزرگ ضامن شفای افراد زیادی شده است. بعد از اقامه نماز کمی که گذشت کنار حوض آبی نشسته و محو تماشای حرم بودم که یک خانواده در نزدیکی من نشستند تا نفسی تازه کنند، همراهشان نوزاد چند ماهه ای بود که گویا پس از سالها خداوند به آنها عطا کرده و به پابوسی امام هشتم آورده بودندش، مادر بزرگش که نوزاد را با عشق و علاقه روی دستانش به سمت حرم گرفته بود و می گفت: یا امام رضا سال پیش دلم شکست برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |