مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
شنبه، 29 اردیبهشت 1403 ساعت 08:402024-05-18سياسي

ماجرای نماز شهید خرازی و غبطه یک روحانی


ایشان از من که امام جماعت بودم، عذرخواهی کرد و گفت: «با اجازه، من نماز عشاء را فرادی بخونم که برم قرارگاه.

» گفتم: «مانعی نداره.

» قامت بست و شروع کرد.

- ایشان از من که امام جماعت بودم، عذرخواهی کرد و گفت: با اجازه، من نماز عشاء را فرادی بخونم که برم قرارگاه.

گفتم: مانعی نداره.

قامت بست و شروع کرد.

به گزارش ایسنا، به نقل از جهان نیوز: چهار پنج نفری داخل سنگری در شلمچه، ایستگاه حسینیه بودیم.

بعد از اذان، نماز مغرب را که به جماعت خواندیم، به حسین آقا خبر دادند سریع خودش را به قرارگاه برساند.

ایشان از من که امام جماعت بودم، عذرخواهی کرد و گفت: با اجازه، من نماز عشاء را فرادی بخونم که برم قرارگاه.

گفتم: مانعی نداره.

قامت بست و شروع کرد.

مشغول خواندن تعقیبات بودم که ناخودآگاه توجهم به نمازش جلب شد.

اولین بار بود که نماز خواندنش را می دیدم.

چون روحانی بودم، هر بار من پیش نماز می ایستادم و چهره حسین آقا را نمی دیدم.

در قنوت، دستش را بالا آورده و گردنش را کج، چنان حالی پیدا کرده بود که عجیب به حالش غبطه خوردم.

قطرات اشک روی گونه هایش می غلتید و این آیه را می خواند: وَ قَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَلَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا این آیه، دعا


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

ماجرای نماز شهید خرازی و غبطه یک روحانی

ماجرای نماز شهید خرازی و غبطه یک روحانی