سفرنامه برف هگمتانه + عکسهشت بهمن که شد، برف کوچه های همدانا را آذین بست و لشکر راه گم کرده، مهمان کوی برزن این کهنه دیار شد؛ بالاخره همدانا هم شریک در همهمه پولک های افشانِ ریسه شده بر زمین شد. گویی انتظار سر آمد و گوش شهر پر شد از زمزمه برف، انگاری دل ها هم به شادی نشسته و چشم های منتظر فال نیک شده، بالاخره برف تن پوش زمین و زمان بهمن ماه هگمتانه شد و خرامان خرامان شانه هایمان را نوازش کرد. راستش وقتی دانه های سفید می آید و پیغام سرما می آورد و سفیدی اش به دل می نشیند، انگاری رسم زمستانه به پا شده و تقویم روزنگار زمستان همدانی ها به راه؛ رسومی که ریشه در افسانه های کهن این دیار دارد و چله بزرگه و چله کوچیکه، چاراچار و ننه سرما. سفری به افسانه های برف برف و زمستان، یار غار دیرین هم سفرنامه های بسیار دارند از باریدن و به شوق نشاندن آدم های زمینی؛ برای خواندن و نوشتن سفرنامه برف، آن هم در اوج سرما و برودت به یکصد سال پیش هگمتانه تفال می زنیم و محمدحسین یزدانی پژوهشگر فرهنگ عامه ما را همراهی می کند. او از شدت برف و بوران همدان یاد می کند و می گوید: خیلی قدیم ها افسانه ای از زبان چله کوچیکه گفته شده مبنی بر اینکه اگر عمرم زیاد بود حتما نوزادان در گهواره از سرما تلف می شدند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |