مرهمی بر دل های خسته کودکانروی تخت که دراز کشیده بود خاطرات روزها و شب هایی را که پشت سر گذاشته بود، در ذهنش مرور می کرد. هیچ دوستی نداشت. هیچ کدام از بچه های روستا حاضر نبودند با او بازی کنند. - حتی خواهر و برادرهایش هم حاضر نبودند کنار او به مدرسه بروند. در مدرسه هم کسی او را تحویل نمی گرفت. گاهی به جای اسمش او را لب شکری صدا می کردند. از این کلمه بدش می آمد. زمان هایی که جلوی آینه می رفت، دوست نداشت خودش را نگاه کند. گاهی تنهایی اشک می ریخت. به گزارش ایسنا، پدر او را چند باری به دکتر برده بود، اما هزینه عمل بالا بود و امکان پرداخت این هزینه برای آنها خواب و رؤیا بود. پدر کارگر روزمزد، روی زمین های کشاورزی بود و با 5فرزند در یک روستای کوچک در زابل امکان این عمل برایش مهیا نبود. حالا انگار خدا صدای دعاها و گریه های او را شنیده بود. حالا خدا دستش را از آستین پزشکانی به سوی او دراز کرده بود که قصد داشتند به غم بی پایان او خاتمه دهند. دکتر بیهوشی که بالای سرش آمد، لبخند رضایتی بر لبش نشست و به خواب عمیقی فرو رفت تا با بیدار شدنش، چهره اش برای همیشه تغییر کرده باشد. جمعه در بیمارستان فوق تخصصی کودکان حکیم 100بیماری که دچار شکاف لب و کام بودند و امکان عمل به دلیل هزینه های بالای آن برایشان مهیا نبود، توسط تیم مرهم مداوا شدند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |