قلب هایی که از پروفسور جهانی ورکانه تپش می گیرنداز پروفسور می نویسیم، پروفسوری که عدد سجلش را خوب نمی دانیم و شهرت به سال رسیده اش را دوش به دوش 80 و خرده ای می پنداریم؛ حالا توفیری هم ندارد سال کمتر و بیشترش! هرچند هر چه بیشتر باشد دنیا بیشتر مستفیض می شود که وزنه ای آنچنانی را روی دور دوار خود گردانده و کیفور شده. آری دیگر، کیفور شده چون پروفسور را چند دوری مهمان زمین و زمان کرده و نام و نشان و آوازه اش را عهده دار شده و یحتمل کم نیاورده، همین اول کاری دستمریزادی حواله کره خاکی دهیم و دوباره باب گفت و شنود را معطوف پروفسور کنیم. پروفسور که می خوانیم یا می شنویم، بی اختیار فخر می شویم و شکوه سراسر وجودمان را می گیرد حالا اگر بدانیم پروفسور اهل همین کاشانه است و سال های دور کنجی در همین حوالی نفس سر داده و زیست ساده روستایی را تمرین کرده که هیچ بال پرواز در می آوریم و شوق سوسوکنان از سر و رویمان می ریزید. بی معطلی می گوییم پروفسور اهل ورکانه است، دیوار به دیوار زیبایی های روستایی قد کشیده و درس خوانده و در کمال ناباوری چوپانی کرده و دست در دست پدر امور زندگی پر خواهر و برادرش را گذرانده و ریشه در همین آب و خاک دارد. پروفسور توفیق موسیوند پروفسور ممتاز روستایی اما دست قضا و قدر نه! همت بی تکرار، پروفسور را راهی تهران و یادگیری و درس و کتاب می کند، زین پس پروفسور ورکانه برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |