18 سال سرگردانی!بیشتر از 18 سال آواره و سرگردان بودم به طوری که در طول این سال ها هیچ گاه زندگی و خواب راحتی نداشتم. مدام با ترس و وحشت روزگار می گذراندم تا این که بالاخره . به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات جوان35 ساله ای است که پس از 18 سال فرار و زندگی مخفیانه توسط پلیس در زادگاهش در یکی از روستا های دور دست کشور دستگیر شد. این جوان در حالی که بیان می کرد طاقت رویارویی با خانواده عمویم را ندارم، درباره سرگذشت خود به توکلی گفت: زمانی که 17 سال بیشتر نداشتم روزی به همراه پسر عمویم وچند تن از دوستانمان به محفلی رفتم که بساط مشروبات الکلی نیز پهن بود. آن جا بعد از نوشیدن مشروبات، ناگهان از حالت طبیعی خارج شدم و به دلیل مشاجره برسر یک موضوع بی ارزش،دریک لحظه تیغه چاقو را به قفسه سینه پسر عمویم فرو بردم و درحالی سراسیمه از آن جا گریختم که هنوز نمی فهمیدم چه بلایی بر سر خودم و دیگران آورده ام. من و پسر عمویم دریک محله بزرگ شدیم و او بهترین دوست من در زندگی بود. هنگامی که متوجه شدم پسر عمویم بر اثر ضربه چاقو جان خود را از دست داده است، ترس و وحشت سراسر وجودم را فرا گرفت، حیران و سرگردان بودم و نمی دانستم چه کنم، این بود که به یکی از روستاهای دور دست در مناطق مرزی شرق کشور رفتم و زندگی مخفیانه خودم را آغاز کردم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |