رزمنده ای که چشمانش فدای عقیله شدوقتی به بالینش می رسند می بینند که دستش از بدنش جدا شده و چشمانش را نیز فدای حرم بی بی زینب(س) کرد. - خبرگزاری فارس؛ حسین یزدی: سومین روز از سومین ماه سال 1344 هجری خورشیدی از راه می رسد، آفتاب بهاری از پشت کوه های منگشت در روستای طلاور شهرستان صیدون طلوع می کند که چهارمین فرزند خانواده علیخانی چشم به جهان می گشاید بعد از یک پسر و 2 دختر. پدر؛ روستازاده ای دلپاک، مهربان، ساده، باسواد و خیلی مذهبی است، در همان هوای مطبوع روستا تاریخ اسلام و اهل بیت(ع) را می خواند، نام پسران و دخترانش را هم نام اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و شبیه و نوکر 14 معصوم(ع) انتخاب می کند، پسر اولش که به دنیا می آید او را غلام حسین نام گذاری می کند، تا برای مکتب امام حسین(ع) نوکری کند و راه سیدالشهدا(ع) را برود. پسر دومش هم در ایام ولادت امام هشتم پا به عرصه حیات می نهد او را نیز محمدرضا می نامد تا در راه و مکتب اهل بیت(ع) گام نهد و با راه و رسم امام رضا(ع) و امام حسین(ع) زندگی کند. سرباز امام کم کم جمعیت خانواده بیشتر و بیشتر شد، بعد از محمدرضا، سه فرزند دیگر به جمع گرم و صمیمی آنها اضافه می شود و بچه های قد و نیم قد که حالا تعدادشان به هفت نفر رسیده در روستای طلاور رشد پیدا می کنند و زندگی شیرینی دارند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |