نفت «جالاندی»خبرگزاری فارس- تبریز، معصومه درخشان: آن روزها که دختر بچه 10، 11 ساله ای بودم تنها دلخوشی من و خواهرم رفتن به خانه بابا بزرگ در روستا و بازی و شیطنت با دختر خاله هایم در حیاط پر از دار و درخت بابا بزرگ بود. آن سال ها هنوز خانه بابا بزرگ گازکشی نشده بود، 20، 25 سال پیش بود. پاییز که می آمد رنگ و رخ روستا هم عوض می شد، چهره درختان سرسبز روستا زرد، نارنجی و سرخ می شد و نشان می داد باید برای سرمای پاییزی و زمستانی خودمان را آماده کنیم. قشنگ یادم است در خانه بابا بزرگ 2 عدد بخاری نفتی مشکی و قهوه ای رنگ روشن بود و در آن سوز و سرما حاجی بابا یا همان بابا بزرگ با آن دست های چروکیده و سرما زده عصا به دست از این طرف خانه به آن طرف حیاط می رفت و باک بخاری نفتی را از تانکر پر از نفت کرده و به خانه می آمد و روی جا نفتی بخاری می گذاشت، بعد هم کبریت را روشن می کرد و می انداخت داخل بخاری و بخاری قهوه ای رنگ که لایه بیرونی آن سوراخ های دایره ای کوچک داشت شعله ور می شد. ما نوه های قد و نیم قد حاجی بابا هیچ سهمی در روشن کردن بخاری نفتی نداشتیم، حتی خیلی وقت ها در اثر شیطنت و بدو بدو کردن هایمان در اتاق را باز می گذاشتیم و آن وقت بود که صدای حاجی بابا در می آمد و به زبان شیرین ترکی می گفت آی بالا نفت جالاندی قاپی اوت ( بچه ها نفت به زمین ریخت در اتاق رو ببند). برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |