طلبه غواصی که به رضای مادر شهید شددوش به دوش مادر نشستم و هوای معنویت سَر کشیدم، چشمه اشکم جوشید و سرازیر شد اما مادر مقتدرانه صلواتی روانه روح بلند رضا کرد و گفت «از اول و ازلش رضا دادم که رفت»، - خبرگزاری فارس – همدان، سولماز عنایتی: کنار دشت پرگل دامن مادر نشستم و دلتنگی های بخار شده و از دل بر آمده اش را چیدم، امان از لشکر تا دندان مسلح دلتنگی که امان شمارش از من ربود. گفتم تفال بزنم به چین و چروک های به هم دوخته شده چشمانش، می خندیدم و می خندید اما حافظ می دانست کدام بیت را هدیه حال دلش کند و فصل الخطاب کلام نگفته اش. مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم ؛ ضیافتی شد از دشت پر گل و غزل و دلتنگی و هُرم نفس های داغ. پهلو به پهلوی همین نفس های معطر به عطر لاله، یخ مهمان ناخوانده بودنم انگار آب شد و کار به گپ و گفت کشید، گپ و گفتی که من می گفتم و مادر گاهی با ریز کلامی و گاهی هم به نشان تایید سری تکان می داد و همه اسبابی شد برای گفتن رضا دارم، از اول و ازلش رضا دادم که رفت . تنها کلام ریسه شده از بیخ دلِ اناری اش رضا دارم است و همین سببی شد تا دست به دامن برادر و فرمانده و دوست شوم تا راز روزهای اوج گرفتن رضا را بدانم. آقای فرمانده دستم را می گیرد و به روزهای غواصی غیوران ایران می برد درست ایامی که رضا پیدایش نبود؛ کریم مطهری، فرمانده گردان غواصی جعفر طیار گفت: سه روزی بود ک برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |