راه خِیری که با «دعای مادر» باز شد...چشمانش را پاک می کند و راه را برای خروج اشکی که کمین کرده از گوشه چشمانش سرازیر شود می بندد «به اعتقاد من همه این ها را از دعای مادرم دارم، آن دعا بود که باعث شد من به این مسیر بروم. - چشمانش را پاک می کند و راه را برای خروج اشکی که کمین کرده از گوشه چشمانش سرازیر شود می بندد به اعتقاد من همه این ها را از دعای مادرم دارم، آن دعا بود که باعث شد من به این مسیر بروم. گاهی اوقات در جلسات به خانم ها می گویم که بهانه ای پیدا کنید تا مادر برایتان دعا کند. به گزارش ایسنا، از پایین پله ها صدا می زند باید برگردید، زیادی رفتید بالا ، سه طبقه رفته را رها می کنیم. وقتی مجددا صدا می زند که من طبقه هم کف هستم؛ فیلمبردار به شوخی تیکه اش را می چسباند این خانم عبادی اعتقادی به آسانسور نداره حاج خانم، هنوز مونده تا برسیم پایین . چادر مشکی اش را سفت گرفته، جلوی چارچوب در ایستاده و خوش آمد می گوید. دولا می شوم که بند کفش هایم را باز کنم نه، بیرون چرا کفش هات رو در میاری، سرده پات یخ می کنه، بیا داخل دخترم . چهره دوست داشتی اش را که می بینیم بین دست دادن، بغل کردن و روبوسی گیر می کنم؛ در لحظه تصمیم بر آن می شود که دستم را جلو بیارم و به همین دست دادن اکتفا کنم اما چنان سفت دست می دهد و استقبال می کند که همان موقع حسرت آغوش مادرانه اش برایم می ماند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |