دختری در آرزوی کانال کمیلخبرگزاری فارس کرمان _ آمنه شهریارپناه: برای یک نشست در حوزه زنان به گلزار شهداء کرمان دعوت شده بودم، ساعت 10 صبح بود که به مرقد مطهر سردار آسمانی رسیدم، سنگ های هم رنگ را رد کردم، از کنار مزار شهدای گمنام گذشتم و به مرقد شهید ماهانی رسیدم. صحبت های چند دختر کم سن وسال بالای مرقد شهید علی ماهانی توجهم را به خود جلب کرد، ظاهرشان نشان می داد از طیف های مختلفی هستند. روی صحبت ها و شوخی هایشان به سمت یک نفر بود، او هم گاهی می خندید، گاهی با دو دستش روی صورتش را می گرفت و گاهی هم سرش را پایین می انداخت، سمتشان رفتم و خودم را در بین آنها جای دادم. سه نفرشان چفیه های هم رنگ پوشیده بودند، در حین اینکه فاتحه و صلواتی می فرستادم، تمرکزم روی دختران بود تا بالاخره بدانم موضوع بحث شان چیست که دختر جوانی با برخی کلمات اینقدر ناآرام و رنگ به رنگ می شود. دختر کناری ام که بعدا متوجه شدم نامش معصومه است، دستش را جلوی دهانش گذاشت و چیزی گفت، هنوز جمله اش تمام نشده بود که دخترک دو دستش را روی صورتش گذاشت و بلند بلند زد زیر گریه! بقیه هم که تا حالا ریز ریز می خندیدند، ناگهان دستانشان را روی دهانشان گذاشته و انگار که پشیمان شده باشند، خنده هایشان را جمع کردند و همه هم صدا گفتند: نازنین! اینجا بود که کنجکاوی خبرنگاری ام گل کرد و با تک سرفه ای وارد ماجرا برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |