چه کسی برای این دختر بچه فلسطینی پدر و مادر می شود؟تنها دو هفته بود که بی پدر شده بودم. یک چشمم اشک بود و یک چشمم آه. خودم را بدبخت و تنها ترین دختر دنیا می دیدم. تا اینکه فیلم کودکی که پیکر بی جان پدرش را رها نمی کرد، - گروه زندگی- فاطمه زهرا نصراللهی: پدر دستش را گذاشت روی میز. دست های بزرگ امن و قوی اش را. گذاشت کنار دست های کوچک من. در همان عالم کودکی آرامش و سروتونین را در مغزم احساس کردم. فقط کمی سرماخورده بودم. یک سرماخوردگی کوچک. از کله سحر که فهمید فین فین می کنم شال و کلاه کرده بود تا برویم دکتر. مادر که دید پدر به هیچ صراطی مستقیم نیست، به تنم لباس پوشاند. وقتی دکتر گفت باید آمپول بزنم، پدر از رنگ رخسارم و ترس چشمانم فهمید که باید دکتر را به همان شربت و قرص راضی کند. آنقدر دور سرم چرخید و انواع اقسام نوشیدنی ها و دمنوش ها را برد و آورد تا خوب شدم. همیشه همین بود. در همان طفولیت فهمیدم چقدر خوب است که آدم پدر و مادر دارد! *انسانِ تنها روزها به سرعت برق و باد گذشتند. از عمرمان کم و به سن مان اضافه شد. پدرم دیگر شده بود رفیق صمیمی ام. یک پناهگاه امن و آرامبخش. اما همچنان دلم غش می رفت برای داشتن یک خواهر و برادر. از وقتی دست چپ و راستم را تشخیص دادم، پدر و مادر از این دکتر به آن دکتر رفتند و آخر هم نشد که نشد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |