گوش شنوای سید به «بی بی گل» خانه و به محرومان امید دادخبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری، نرجس سادات موسوی آفتاب از پشت ابرها بیرون زده بود و دست های یخ زده ما تازه جان گرفته بود. همه برای استقبال آماده شده بودند تا هواپیما بنشیند و حق میزبانی را به بهترین شکل به جا آورند. باصفا بود و دوست داشتنی، آفتاب حسابی صورت پرچین و چروکش را سوزانده بود، لباس بختیاری تن کرده بود و شوق و ذوق بسیار صورتش کاملا مشخص بود. همیشه تیم ریاست جمهوری دخترک یا پسرکی را برای عرض خیرمقدم انتخاب می کرد اما این بار پیرزنی روستایی و باصفا به استقبال آمده بود. قیافه اش برایم آشنا بود توی صورتش ریز شدم و غرق در چروک های صورتش، شناختم، بی بی گل بود همان پیرزن روستایی. همانی که سال گذشته جلوی ماشین رییس جمهور ایستاد و خواسته اش را مطرح کرد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |