حضوری امیدآفرین بر بلندای بام ایرانصفا و صمیمیت در جمع کوچکشان موج می زد، شیردنگ ها آویزان شده بود به پشت سرشان و فرش های دست بافشان را هم زیر پای آقای رییسی پهن کرده بودند، یکی یکی گیوه از پا در می آوردند و وارد سیاه چادر می شدند شانه به شانه هم در سیاه چادر نشسته بودند و همه گوش شده بودند . - خبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری؛ نرجس سادات موسوی هوا هنوز گرگ و میش بود و تاریکی هوا بر روشنی می چربید، نم باران شب گذشته خیابان ها را شسته بود و شهر تمام قد آماده پذیرایی از مهمان ویژه شده بود، یک و سال نیم از دیدار قبلی گذشته بود و حالا اهالی این خانه منتظر دیدار دوباره بودند . قبل از هر چیز باید برای استقبال راهی فرودگاه می شدیم، همه تیم سرحال و پرانرژی سوار اتوبوس شدیم، داخل فرودگاه هم هر کسی به طرفی می رفت تا گوشه ای از کار را دست بگیرد و شرایط به نحو مطلوبی رقم بخورد. دوربین ها یکی یکی روی پایه نصب می شد و میکروفون ها کمی آن طرف تر تست می شدند، هنوز آفتاب نزده بود و سردی هوا باعث شده بود نفس ها فرصت پیدا نکنند و در لحظه یخ بزنند. چشم ها خیره مانده بود به باند پرواز که یکی فریاد زد هواپیما آمد بروید روی آنتن و با پدیدار شدن نقطه ای از دوردست دوربین ها شروع به کار کردند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |