با سعدی در گلستان؛ باب اول حکایت نهم: روزگارم بشد بنادانی/ من نکردم شما حذر بکنید (+صدا)یکی از ملوک عرب رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده که سواری از در درآمد و بشارت داد که فلان قلعه را به دولت خداوند گشادیم. - با سعدی در گلستان؛ باب اول حکایت نهم: روزگارم بشد بنادانی/ من نکردم شما حذر بکنید (+صدا) یکی از ملوک عرب رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده که سواری از در درآمد و بشارت داد که فلان قلعه را به دولت خداوند گشادیم. عصر ایران؛ یکی از ملوک عرب رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده که سواری از در درآمد و بشارت داد که فلان قلعه را به دولت خداوند گشادیم و دشمنان اسیر آمدند و سپاه و رعیت آن طرف بجملگی مطیع فرمان گشتند ملک نفسی سرد بر آورد و گفت این مژده مرا نیست دشمنانم راست یعنی وارثان مملکت. حکایت را این جا با خوانش مهرداد خدیر بشنوید برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |