برای رفتن خیلی جوان بودیبه گزارش خبرگزاری فارس از لارستان، قبل از اینکه متولد شود خانواده اش به مشهد رفته بودند بخاطر علاقه ای که به امام رضا داشتند نذر کردند خداوند پسری به آنها بدهد اسمش را رضا می گذارند، به همین خاطر هم اسمش را گذاشتند احمدرضا. احمدرضا روز به روز قد می کشیدحالا دیگر شده بود عزیز مادر و امید پدر،وقتی که کمی بزرگ تر شد و برای خودش مردی شد،دیگر آرام و قرار نداشت یک پایش و مسجد و هیئت بود یک پایش برای کمک به مردم. پدرش می گوید تربیت درستش از مسجد شکل گرفت، او کشاورز بود و بچه هایش را با نان حلال بزرگ کرد و اثر همین لقمه های حلال بود که احمدرضا جوانی که هنوز به دهه سوم زندگی اش هم نرسیده بود در این عصر هزار و صد رنگ منحرف نشد. جوان دهه هفتادی جهادی احمدرضا عمرش کوتاه بود اما پربرکت؛ جوان بود مثل گلِ تازه شکفته هنوز برایش آرزوها داشتند هر وقت که مادر او را می دید قربان صدقه قد و بالایش می رفت و دعا می کرد که روزی رخت دامادی را به تن پسر جوانش ببیند، اما نشد. احمدرضا یک جوان شیفته مسجد و طلبگی بود به قول پدرش قدم های درست احمدرضا در مسجد شکل گرفته بود، مسجد امام سجاد در نزدیکی خانه شان بود و احمدرضا از کودکی در این مسجد بزرگ شد، می خواست حافظ قرآن شود به مسجد امام جعفر صادق شیراز رفت، پدر از تصمیم پسرش خوشحال بود و به او افتخار می کرد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |