آقاجونِ حادثه تروریستی شاهچراغ خادم الشهدا بودهنوز اینقدر خبره کار نوشتن نشدم که داغ را از کنج دل دختری بچینم و به کلمه بدل کنم و بنویسم و تو و او و دیگری بخوانید داغ گُل کرده گوشه دلش را. هنوز اینقدرها رمز و راز کلمه را نمی دانم که حکمت پشت و پناه پدرانه برای دختران را با حروف کنار هم پیوند دهم و خوراک خواننده کنم؛ هنوز فاصله بین نبودن و نداشتن کوه و التهاب چشمان زنی به سن و سال رسیده را نمی توانم با واژه پر کنم. که حالا نوشتن از غمی یک ساله روی دوشم گذاشته شده؛ غمی که از راه دور به دختران بابایی و همسری وابسته تحمیل شد، غمی که بدون گناه تنها به واسطه زیارت و سیاحت نصیب این خانواده شد. حکایت این غم یک ساله که سرد هم نشده به چهارم آبان ماه سال پیش برمی گردد و تصویر شکسته و خون آلود در آیینه کاری های حرم شاهچراغ؛ تصویری که خنجرگون قلب دختران پدری را شکافت و داغ به جا گذاشت. سَر و سِر این داغ که لاله شد و پدر شهید، از قرار در پی اغتشاش و تروریست و حمله بی امان به زن و بچه مردم به دلشان نشست، حالا چرا و چطورش بماند اما در پی آشوب و بلبشوی دشمن، خانواده ای میان همه قصه های ناکام شاهچراغ در دهپیاز همدان بی پدر شد. قدر چشم بر هم زدنی، تصویر خون آلوده احسان مرادی، پدر 58 ساله صدتکه در آیینه کاری های حرم نمایان شد و بی پدری چهار دختر و همسری مریض احوال پژواک؛ تصویر گلوله هایی که پس و پیش برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |