حریف عشق چنین می دهد به دلبر دستروایتی از عرض ارادت ابوالفضل زرویی نصرآباد به محضر حضرت عباس(ع) به نگاه خبرنگاری که مهمان شهدا در کهف بود. - روایتی از عرض ارادت ابوالفضل زرویی نصرآباد به محضر حضرت عباس(ع) به نگاه خبرنگاری که مهمان شهدا در کهف بود. خبرگزاری مهر - هیأت خبرنگار: ابوالفضل زرویی نصر آباد را می شناختم و با شخصیت ادبی اش آشنا بودم ولی وقتی ماه به روایت آه ش را خواندم، نگاهم به او تغییر کرد. به ویژه وقتی داشتم فصل بانو ام البنین سلام الله علیها و بانو لبابه همسر حضرت عباس را می خواندم. جالب بود تضاد آن ظاهر به شدت مردانه و این نگاه ظریف زنانه. همین حال خوش از خواندن ماه به روایت آه او و قصیده زیبایش در مدح حضرت عباس علیه السلام باعث شد که در سفر اخیرم به عتبات عالیات عراق، در فصل کربلایش، بسیار یاد زرویی نصر آباد باشم. حتی ماه به روایت آه را هم با خودم کربلا بردم. یک روز قرار نماز ظهر و عصر ما حضرت عباس علیه السلام بود. ابتدا کنار ضریح مطهر رفتم و عرض ارادتی. بعد گشتم گوشه ای را پیدا کنم که نمای گنبد را هم داشته باشم. خلوتم که جور شد، گوشی ام را در آوردم و مجلس شروع شد. دوست داشتم که قصیده حضرت عباس زرویی را در حرم آقا بخوانم و شروع کردم: شراره می کشدم آتش از قلم در دست بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟ قلم که عود نبود، آخر این چه خاصیتی است که با نوشتن نامت برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |