حکایت آن 13 پرستوی مهاجر/ زائرانی که شاهد «شب واقعه» شدندصدای آرشام سرایداران، هنوز در گوشم می پیچید: جای عجیبی بود، تا به حال، چنین جایی نرفته بودم. من بودم و مامان، بابا و 10 نفر دیگر. - خبرگزاری فارس، شیراز/ سمیه انصاری فرد: بانویی به همراه دو پسرش وارد صحن شد و پس از سلام دادن به حضرت احمد ابن موسی(ع) به سمت ضریح رفتند. پدر بچه ها نیز از قسمت مردانه وارد و مشغول زیارت شد. بارگاه ربانی شاهچراغ، با شکوهِ همیشگی خود زائران را فرا می خواند و هر کسی در گوشه ای به ذکری مشغول بود. تعدادی نیز اطراف ضریح، حاجت خود را مطرح می کردند. دقایقی بعد/ اطراف ضریح خانواده زائر، اطراف ضریح به نیایش مشغول شدند. آنها جشن و سرور در پیش رو داشتند و مادر برای خوشبختی و سعادت دخترش، بیش از هر چیز دیگر دعا کرد. صدای اذان مغرب در فضا می پیچید و او دست دو فرزندش را گرفت و به سمت شبستان امام خمینی (محل برپایی نماز جماعت) حرکت کرد. پسر کوچک دستش را روی آیینه کاری دیوار حرم می کشید و مادر به آرتین تاکید کرد که سریع تر با آنها به شبستان بیاید. دست آرتین بار دیگر در دست مادر قفل شد و لبخند مادر، احساس امنیت را به دو پسرش، آرتین و آرشام هدیه کرد. مقابل شبستان امام خمینی/ غروب آفتاب/ همان وقت مردی همراه دو پسرش به سمت شبستان امام خمینی روانه شدند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |