گوشه ای به طول 10 کیلومتر از خانه پدری!هر موکبی، نشانه هایی از فرهنگ اهالی خود داشت؛ عراقی ها، افغانستانی ها، لبنانی ها! مهمانی 10 کیلومتری شبیه گوشه ای از یک خانه پدری شده بود که هیچ کس در آن احساس غربت نمی کرد. - هر موکبی، نشانه هایی از فرهنگ اهالی خود داشت؛ عراقی ها، افغانستانی ها، لبنانی ها! مهمانی 10 کیلومتری شبیه گوشه ای از یک خانه پدری شده بود که هیچ کس در آن احساس غربت نمی کرد. خبرگزاری مهر ؛ گروه مجله: راننده تا فهمید می خواهیم به جشن برویم کرایه اش را نگرفت و این آغاز سیل عشقی در مهمانی 10 کلیومتری بود. از قبل می دانستم که بخش زیادی از بار جشن را مردم به دوش گرفته اند اما گمان نمی کردم قرار است با بزرگترین جشن مردمی عمرم روبه رو شوم. هنوز یک متر از ده کیلومتر را هم قدم نزده بودیم که بستنی در دستان مان گذاشتند. راه زیادی نرفته بودیم که این بار زن جوانی یک بستنی به پسرم داد. زنی که موهای مش کرده اش از بالا و پایین شال قهوه ای اش به بیرون سَرک می کشید، گوشه ای دیگر از جشن در دست بچه ها آب نبات می گذاشت. همان گام های آغازین از شرم این همه محبت آب شده بودیم. محوطه ایستگاه و مسیر اتوبوس های تندرو به موکب بچه ها و محل بازی تبدیل شده بود. ایستگاه اتوبوس پر شده بود از نور و کاغذهای رنگی. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |