خیری خانم، اوستاکار بونکرساز خانه دارانگار موفق شده و قاپ دلش را ربوده بودم، اول کلام را که می گفتم خودش تا فرح زاد می رفت و جوابِ سوال نیمه و نصفه ام را می داد، این بار بنا شد اوستا مراغی از زخم ها و مشکلاتش بگوید «مابین کار خصوصا وقت جوشکاری زیر بونکر که محافظ نداریم چشم ها اذیت می شوند آنقدر . - خبرگزاری فارس-همدان: کارگاهِ شلوغ پلوغی بود با هزار و یک ابزار و دستگاه های کوچک و بزرگ، قدم از قدم که بر می داشتی باید حسابی حواست جمع می بود اصلا جای سوزن انداختن نبود به در و دیوار هم رحم نکرده و بغل به بغل هم وسیله آویخته بودند. با زحمت خود را دیوار به دیوار دستگاهی بلند قد جا دادم و تا جا داشت دور و اطرافم را ورانداز کردم، انصافا کار با این دم و دستگاه ها مرد مردان می خواست. چیزی بیشتر از قوای جسمانی، انگار باید خیلی اوستاکار باشی تا سکان این ابزارآلات را دست بگیری. جدای از سر و روی کارگاه، بوی پر شده در محیط هم بوی آهن بود و جوش فلزات، دم و بازدم آدم تا ته سینه آغشته به آهن می شد و تا زیر زبان طعم آهن می دوید این تصویر داخلی کارگاه بود. جلوی در انگار بازار داغ مشتری به پا بود و از کجا تا کجا صف، ماشین های سنگین و سبک و قطعات ریز و درشت زخمی چیده شده و در نوبت بودند. اما در تیرراس نگاهم کنار همان دستگاه بلندقد سبزرنگ بیخ کارگاه، خانمی مشغول کار بود، با روسری گره زده زیر چ برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |